ღ♥ღ мʏ ∂ιαяʏ ღ♥ღ

♥k♥ Ɩ˩ѲѴЄ ƳѲѲѲѲƲ ѦƳ ˩ѲѴЄ ♥ k♥

ღ♥ღ мʏ ∂ιαяʏ ღ♥ღ

♥k♥ Ɩ˩ѲѴЄ ƳѲѲѲѲƲ ѦƳ ˩ѲѴЄ ♥ k♥

خاطرات گوناگون

سلامی دوباره

امروز که ازخوب بیدار شدم تونستم کارهای خیلی زیادی انجام بدم  ، براتون چنتا مثال می زنم : اول به مدرسه رفتم

واتحانات چرت و پر تو دادم ::

بعدش به خونه رفتم مامانم گفت: راستی امروز می خوام برم  حساب باز بکنم ! من گفتم : من هم مییام ، وقتی

حساب باز کردیم من گفتم: مامان بریم خونه ی مامانی؟

مامانم قبول کرد بعدش رفتیم من باز هم زنگ و زدم وبعد که مامانی ام درو باز کرد من رفتم تو از شانس بد من پام پیچ

خورد، مامان و دا یی ام خندیدن ؛ من که خیلی عصبانی شده بودم گفتم: خنده داره ؟

بعد که رفتیم تو من چند تا سوال مهم در باره ی اینترنت از دایی ام پر سیدم  و بعد که کارم تموم شد گفتم : چند تا  بلوتوث برام بفرست ، ولی از شانس بد من ، مو بایلمو با خودم نبرده بودم! دایی ام گفت: بلوتوث ها رو چه طوری بفرستم

می خوا ی پا درارن برن وقتی گوشیتو نیاوردی؟

بعد من خندیدم و به مامانم گفتم : بریم خونه ! بعد خدا حافظی کردیم و به خونه اومدیم

راستی تا سلامی دوباره خدا حافظ!

نظرات 2 + ارسال نظر
نگار توکل زاده جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:13 ب.ظ

خیلی خندیدم.توی نوشتن دقت کن.

شهرزاد جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

salam negar goon age bedoony che ghad delam barat tang shode.age shomareye khoonatoon avaz shode baram befrest.
hezarta booooooooooooooooooooooos khodafes.

عزیزم من حانیه هستم نه نگار مثل اینکه اشتباه اومدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد