سلام و صد سلام خوبید؟
امروز دوشنبه ی تیر ماه سال 89ساعت 4:49 دقیقه هست. من شبه شنبه تصمیم گرفتم تا قبل ازاین که نتایج بیاد برای آخرین بار با خیال راهت برم خونه ی یکی از فامیلامون بعد تصمیم گرفتم تابرم خونه ی خالم هر چند که بازم نگران بودم اما حالا بهتر از نیومدن به خونه ی خاله ام بود چوناگرخونه میموندم همش باید به سایت سمپاد سر میزدم اما بازم از تیزهوشان بگذریم و بی خیال البته فقط شما...ما جمعه با خالم اینا تصمیم گرفتیم بریم بیرون اون جایی که رفته بودیم یه دفعه چند نفر باهمدعوا شون شد ... اونجا خاک بلند شدو هواش خذاب شد و ما تصمیم گرفتیم برگردیمخونه ما با خالم اینا برگشتیم آخه اونا ماشین شون رو نیاوردن بعد از این که اونا رو رسوندیمخونشون دختر خالم هی گفت بیا بمون منم گفتم پس مامان من اینجا میمونم مامانمم گفتباشه... منم موندم اونجا شب تا ساعت 5 صبح داشتیم با این و اون چت می کردیمخیلی حال داد امید وارم تا نتایج بیاد دختر خالم بتونه بیاد خونمون آخه دیگه نوبتی هم باشهنوبت اونه... وای دیگه خسته شدم از بس رفتم تو سایت سمپاد وای پس چرا نمییاد؟
دیگه مردم ok تا لپتابمو منفجر نکردم بای بای نظرم فراموش نشه...
سلام حانیه جون
چه دختر خاله خوبی داری قدر هم وبدونین ان شالله همیشه خوش باشین
مرسی مامانه پرنیان بازم سر بزنید...
شکلک گذاشتی .یه سر بزنبه من مطلب گذاشتم نظر بدیا.بایییییییییییییییییییییییی