یادش بخیر!!!

سلام حالتون خوبه؟ با درسها چطورید؟ امیدوارم خوب باشید...

بچه ها امرز یه روز جمعه هست و ساعت هم 10:55 دقیقه هست. الان که دارم این پست رو مینویسم یکی از وبلاگ های دوستام رو خوندم و گفتم منم بیام یه آپی بکنم. اما این آپم از یه دلتنگیه. میدونید چیه اون موقعی که تو ابتدایی بودم فکر میکردم سرم خیلی شلوغه و اصلا وقت هیچ کاری رو ندارم مخصوصا کلاس پنجم که برای تیزهوشان میخوندم آخه اون موقع ها من هی میگفتم فردا کلاس ریاضی داریم و هزار درس دیگه اون وقت دخترخالم میگفت پس بیای دبیرستان چی میگی؟ منم جوابش رو میدادم و میگفتم بخدا درسهای الان ما هم به سختی درس های شما میرسه. اما الان که تو راهنمایی هستم دلم برای اون موقع هام تنگ شده و دلم میخوام برای یه روز که شده برگردم به ابتداییم آخه ابتدایی یه حال و هوای دیگه داشت بااین که درس های تیزهوشانش سخت بود! تو ابتدایی یه وقتی داشتم که تلویزیون ببینم به وبم سر بزنم و... اما الان وقت سر خاروندن ندارم.چون هرمعلمی که مییاد 2 درس میده و میگه برید برا پس فردا آماده کنید! حالا دیگه خدا به داد دبیرستانی ها برسه. الان معنی حرف  دختر خالم و میفهمم. برید آپ قبلیم رو تاریخش رو نگاه نید ببینید از کیه من نیومدم تو وبلاگم! الانم دوباره باید برم.چون امتحانات ماهنمون شروع شده و فردا امتحان علوم داریم. چند تا از امتحانامونم مونده. پس آگر کاری ندارید: بای... دلم براتون تنگ میشه تا دفعه بعدی که معلوم نیست کی باشه!