سلامــــ،ینی خداحافظـــ!!!
بچه ها از این وبم بد جوره ک خسته شدمــــ....
دیگهــ حوصله آپ کردن تو این وبمو ندارمــ.....
نییدونم چرا؟؟؟!!! خودمم باورم نمیشهـــ....
فقط اومدم بگم ک از این وبم و بروبَچســ خداحافظی میکنمـــ.....
به خدا این دیگه الکی نیـــ.....
اما این وبمو هیچ وقت پاک نمیکنمو تا آخر عمرم نگهش میدارمـــ......
((پس متاًسفانه: بــــــــــــــــــــایــــــ ))
ح.ن :یه وب دیگه زدم ک آدرسشو به بعضیــا ک خودم خواستم میدمــــ.....
ح.ن:عاشقتم وبه عزیزمــــ چوون خیلی خاطره ها دارم ازت اما....
ح.ن:عاشق همتونم هستمــــ.....
ح.ن:در این وبم قفل شد..........
+در جواب آقا مسعود ک نظر خصوصی گذاشتن گفتن چرا از پسرا خوشت نمیاد و میگی برن بیرون لازمه بگم ک من نگفتم از پسرا بدم میاد گفتم از وبم برن بیرون ک وبم ب لَش و لَش کِشی کِشیده نشه و هرکی میاد تو وبم شک نکنن و بگن آهای حانیه رو دیدی با پسرا هم صحبتهــ؟؟ واز این حرفا....در خلاصه بگم ک نمیخوام پشت سرم از این حرفای چرت و پرت باشهــ.
سلام به بربچســــ(همینم مونده بود ک داش لاتی حرف بزنم)حالتون خوفهـــ؟؟؟؟
دوستان بنده تصمیم گرفتم به علت درخواست های شما هر چند وتی خاطره هم بنویسمــــ......خو حالا میخوام خاطره دیشبمو بنویسمــــ و در آخر برا آرتایی جوون ی جشن عروسی بگیریمــــــ....دیشب مامان بزرگم و بابا بزرگم اومدن خونمون(به صرف شام و میوه)قبل از این ک شام رو بخوریم نشسته بودیم و داشتیم ساختمان پزشکان میدیدیمــــ. ماشالله به هوش شیرزاد!!!!!بعدشم مامانم در حیاطو باز کرد تا جریان هوا بهتر شه.....بنده هم از این فرصت سؤ استفاده کردم و دویدم اومدم بالا تو اتاقم نشستم سر لپ تابمو رفتم به وبم سرزدمـــ....ک یهو صدای مامانم بلند شد حانیه پس کجایی؟منم گفتم هیچی اومدم بالا ی دقیقهـــ.....بعد زود باسرعت 180 کیلمتر بر ثانیه رفتم پایین.بعدش مامانم گفت ای از دست تو ک هر موقعیتی رو پیدا میکنی میری میشینی سر اون.....بعد دوباره به بهانه ای اومدم بالا نشستم سر نِت!!!!!دوباره مامانم حانیــــــــــــــــــه.....
-من:بله مامان؟؟؟؟؟؟
-مامان: بیا دیگه بیا این ظرفارو بچین رو میز...
-من:باشهــــ اومدمـــــ...
دیگه من رفتم و شام خوردیم و تا ساعت 12 دور هم بودیمــــ.....ولی خداییش دیشب مامانم از دست من چی کشید!!!!!هی داد میزد حانیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!! در کل خیلی حال میداد هی از زیر کار در میرفتم!!!!!!!!عروسی آرتایی تو ادامه مطلبه......
ادامه مطلب ...
چه ای کاش هایی که ای کاش؛ای کاش نبود....
ح.ن:ممنون از همه اونایی ک پست قبل رو ترکوندنــــ(پست قبل 110 نظر داشت)
ح.ن:این روزا خیلی حال و حوصله آپ طولانی رو ندارم یه خوابی دیدم دیشب ک شاید یکی از بهترین خوابام بود....(هنوز از خواب دیشبم دِپرِسَمـــــ!!!)
صدای قلب نیست ..
صدای پای توست که شب ها در سیـــــ ــنه ام میدوی ..
کافیست کمی خسته شوی
کافیست بایستی ..
سلامــــــــــــ
بچه ها اومدم که دیگه آخرین آپمو بکنمــــــ
دیگه خسته شدمــــــــ
4 ساله دارم مینویسم
ولی اصلا نظرات بالا 35 نمیره
مگر اینکه یا اجبار کنمــــــ
یا معجزه الهی شهـــ....
عاشق همتونمـــــــــ
ممنون از همه بچه هایی هستم که بالاخره تا الان ساپورتم کردند....
هر بدی و خوبی ای دیدین حلالم کنینـــــ...
براتون آرزوی نیک بختی و موفقیت میکنم.....
خداحافظــــــ....