سلام وباز هم سلام
نمی دونم که این نوشته ای که می خوام بنویسم تلخه یا شیرین
ولی امیدوارم که هرکی که می خونه خوشش بیاد
امیدوارم...امیدوارم...
نمی دانم چه بگویم واز کجا شروع کنم!
نوزادی کوچک بودم ونمی دانستم که ( الف ) را چه گونه بنویسم ولی بعد فهمیدم که از ( ا ) ادب واز (ب) باران را
ببینم واز (پ) پاکیزگی را بنویسم...
چیز های زیاد دیگری هم هست که نه به زبان آوردم ونه در دفتر چه ی خا طراتم ننوشته ام !!!
باید همیشه انسانی درست کار باشیم وقدر نعمت های خدا را بدانیم...
ما روزی متولد شدیم و رشد کردیم وروزی در آ خر از دنیا می رویم و حتی در آن دنیا هم چیز های تازه ای هست...
(( مثل این است که دوباره متولد شدیم ))
hello miss haniye
oh my god
beravoo girl
beravoooooooooooooooooooooo
دایی جون میشه این قدر خود شیرینی نکنی؟
سلام مهتاب جون
خیلی مطلب خوشگلی بود
بهت تبریک میگم که با این سن کمت اینقدر خوب میتونی بنویسی عزیزم
بازم میام پیشت گوگولی
دوست دارم
سارا
سلام مهتاب جون
نمیدونم چی بگم فقطاین بدون همشه یکی هست که دوستت داشته باشه