ღ♥ღ мʏ ∂ιαяʏ ღ♥ღ

♥k♥ Ɩ˩ѲѴЄ ƳѲѲѲѲƲ ѦƳ ˩ѲѴЄ ♥ k♥

ღ♥ღ мʏ ∂ιαяʏ ღ♥ღ

♥k♥ Ɩ˩ѲѴЄ ƳѲѲѲѲƲ ѦƳ ˩ѲѴЄ ♥ k♥

سفر به شمال

سلام و باز هم سلام

بازهم معذرت می خوام که نتونستم چندروز خاطراتم و بنویسم . ولی سعی می کنم که از این

به بعد مثل اون موقع ها همه یخاطراتم را روز به روز بنوسم۰۰۰  
شنبه ی همین هفته بود که با خالم اینا به شمال رفتیم

وقتی برای ناهار به رستورانی رفته بودیم 4 نفر که با هم آشنا بودن به اون جا اومده بودن...

یک نفر از اونا یه چیزی گفت ویکی از پشت سر هم می گفت واقعا...واقعا... Farting

من دیگه عصبانی شده بودم. 

 خلاصه شبم که می خواستیم برای شام بیرون بریم در رستوران اونارو دیدیم !  

دختر خالم به شوخی گفت مثل این که پشت سر ما اومدن. بعد که از رستوران خارج شدم اتاق اومدیم تا شب زود بخوابیم و صبح زود بیدار شیم و صبحانه بخوریم وبعد کمی توی آب بریم

 و ساعت1:0۰  حرکت کنیم ...

من و دختر خالم لب دریا که شن و ماسه هست یک چاه کندیم که از زیر آن آب بسیار زیادی در آمد.بعد که می خواستیم

به قزوین بیایم برای ناهار باز هم به رستورانی رفتیم .

 من گفتم که شاید الان هم اون 4 نفرو ببینیم!

بعد خندیدم .... * پایان *

** راستی خداحافظ**

نظرات 14 + ارسال نظر
محمد دایی جون دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:49 ب.ظ

بیا ... اینم اسمبلی ... کشتی منو تو ... دیگه امری ، دستوری نیست

نه که کلی بازدید کننده داره وبت ... حالا برو درستو بخون بچه جان ...

یه بارم بهت گفتم خود شیرینی نکن!!!
بعدشم فکر کنم این قدر درس خوندی که همه ی ماه هارو به کلی یادت رفته چون ما امتحانامون و دادیم تازه کارنامه هامونم گرفتیم

سارا دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام مهتاب جون.
خوبی گلم؟
پس حسابی بهت خوش گذشته عزیزم.
شنا هم که کردی.
ایشاالله همیشه شاد باشی . بازم بهت سر میزنم گوگولی
خداحافظ

ممنون سارا جون.

راستی از این که بازم سر زدی ممنونم. فکرمی کردم دیگه سر

نمی زنی!!!

*خداحافظ*

راستی (( بوووووووووووووووووووووووس یه عالمه !))

* از خودت یاد گرفتم*

محمد دایی جون دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:36 ب.ظ

ای بی تربیت


فقط تا فردا فرصت داری تا جواب نظر بالا رو پاک کنی در غیر این صورت کلا ip کامپیوتر تو از گوگل حذف میکنم

بی تربیت تا اطلاع ثانویه ام با هم حرف نزن

بی تربیت

نمی تونم !!!

حتما می گی چرا؟

توی نظری که الان دادی مینویسم.

محمد دایی جون دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:37 ب.ظ

بی تربیت ... منو بگو که برات وب درست کردم .... زود باش

برای این نمی تونم که بلد نیستم.

اگر دوست داری چون بلدی پاکش کن !!!

بعدشم من و نتر سون باشه؟؟؟

محمد دایی جون دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:55 ب.ظ

وبلاگتو پاک میکنم تا درس عبرتی باشه برای دیگران که این قدر بی تربیتانه با دایی هاشون صحبت نکنن

پیش بسوی پاک کردن بلوگ مهتاب ....................

سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ق.ظ

سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام مهتاب جونی. خوبی مهربون؟
مهتاب منظوره دایی جونت از جواب نظر بالا من بودم یا خودش؟اگه منظورش منم ادرس وبلاگشو بده جوابشو بدم!!!!(شوخی کردم گوگولی)

فقط نظر منو حذف نکنیا .
مهتاب جون یه چی بگم؟
نه بیخیال. هیچی....
من بازم بهت سر میزنم
دوستت دارم دوست کوچولوی خودم.
بوووووووووس یه عالمه

سارا جون اگه وبلاگ داری توی نظرات آدرس بده تا بهت سر بزنم.

دوستتدارم.

سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 ق.ظ

راستی چرا دیر به دیر تو وبلاگت مطلب میزاری. ؟؟؟؟؟؟

سارا جون خیلی ممنونم که همیشه به من نظر می دی

برا ی این دیر به دیر بنویسم چون که حوصل ام نمی یاد و...

بیخیال.
بابای!!!

سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ق.ظ

یه چیز دیگه. مهتاب جون میدونم منظوره داییت من نبودم. فقط خواستم یه چی گفته باشم.
بای تا های

نیلوفر جون پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

عزیزم توی نوشتت گفته بودی ازامروزمیخوای روزبه روزخاطراتتو بنویسی ولی همچین

چیزی نشدوچیزجدیدی هم ما نمیبینیم سعی کن وقتی حرفی میزنی بهش عمل

کنی.

عزیزم وقت نمی کنم !

شما وب خودت و ویرایش بده بعد به من نظر بده!!!

فارeس چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ http://my-memories.blogsky.com

سلام
جالب بود
وبلاگت رو همینجوری نوشتم و بیرون اومد آخه منم خاطراتم رو مینویسم .. خوشحال میشم سر بزنی
موفق باشی

دارا سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ http://happyguy.blogfa.com

و سلامی دوباره به مسافر شمال
چکار مکنی
زده بودی شمال بعد میگفتی امتحان دارم
شوخی میکنم
خیلی خوب شد دوباره دوستان وبلاگی دور هم جمع شدیم ولی همه لینک هات که غیبشون زده!

محمد پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://kumail.blogsky.com

سلام. از این که نتونستم سری بزنم معذرت می خوام
راستی معلوم نشد اون 4 نفر کیا بودند؟

چررا خوب منظورم خانواده بوده

سودا چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ http://buteaful.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی داری
به منم سر بزن
نظر یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد